معرفی 5 فیلم غیر آمریکایی که ارزش دیدن دارند
معمولا وقتی میخواهیم سراغ دیدن فیلم و سریال برویم، بیشتر سراغ هالیوود و سینمای آمریکایی با آن همه پشتوانه و شرکت های بزرگ پول ساز میرویم. اما باید بدانیم که سینمای مستقل و سینمای آسیا و اروپا تعداد زیادی کارگردان ماهر و خوش ذوق دارد که دیدن آثارشان خالی از لطف نیست.
در اینجا به 5 فیلم خارج از آمریکا میپردازیم:
توت فرنگی های وحشی (Wild Strawberries)
فیلم توت فرنگی های وحشی محصول سال ۱۹۵۹ کشور سوئد اثر یکی از اساتید و مؤلفین سینما اینگمار برگمان است که به گفته بعضی منتقدین شاعرانه ترین فیلم تاریخ نیز نام گرفته.
فیلم درباره پروفسور ایساک بورگ است که میخواهد به دانشگاه لوند سفر کند تا بابت تولدش تقدیر نامه ای را دریافت کند و در طول راه با غریبه هایی رو به رو میشود که او را به تفکر در باره زندگی خودش و ترس هایی که در زندگی دارد وادار میکند.
یکی از مهمترین عناصری که در فیلم های برگمان چشم را نوازش میکند نشان دادن تنهایی انسان در دنیای مدرن است که در فیلم توت فرنگیهای وحشی تنهایی انسان سالخورده را در این دنیا بررسی میکند.
البته عبارت سوئدی فیلم یعنی «smultronstället» به اشتباه توت فرنگیهای وحشی معنا شده و در اصل به معنای محل رویش توت فرنگیهای وحشی است.
فیلم پر است از دیالوگ های عمیق که با لطافت روح بیننده را لمس میکند. اکثر سینما دوستان و تمام افرادی که به ادبیات یا هنر علاقه داشته باشند دیدن این فیلم برایشان تجربه ای غیر قابل وصف خواهد بود.
طعم گیلاس (Taste of cherry)
فیلم طعم گیلاس محصول کشور ایران و با کارگردانی زنده یاد عباس کیارستمی و بازی خیره کننده همایون ارشادی است. همچنین این فیلم برنده نخل طلای جشنواره کن فرانسه در سال 1997 شده که هنوز مهمترین و ارزشمندترین جایزه سینمایی تاریخ کشور است. فیلم جدید اصغر فرهادی که اخیرا برنده جایزه بزرگ فستیوال کن شد نیز یک مرتبه از جایزه ای که کیارستمی برد پایینتر است. بعدها مجله تایم این فیلم را جزو 10 فیلم برتر تاریخ کن شمارد. هنگامی که طعم گیلاس در سینما های کشور اکران شد مردم با چهرههای عبوس و در هم سالن هارا ترک میکردند زیرا اصلا متوجه معنا و مفهوم فیلم و مقصود کیارستمی از آن نشدند.
داستان فیلم درباره مردی است که به دنبال پایان دادن زندگی خودش است و میخواهد جان خودش را بگیرد. او در یکی از بیابانهای خارج شهر برای خودش زیر درختی یک قبر هم کنده است و تنها دغدغهاش این است که کسی را پیدا کند که روی او خاک بریزد و از مرگ وی به طور حتم مطمئن شود.
پس از اکران فیلم در سینما ها در ایران این فیلم به دلیل ترویج خودکشی ممنوع شد اما در واقع هیچ گاه درک نشد که مضمون اصلی فیلم دعوت به زندگی است نه خودکشی. خود کیارستمی در این باره میگوید: «این فیلم به ما یادآور میشود که ما مسولیت زنده ماندنمان را پذیرفتهایم ما بدون آنکه بخواهیم وارد این جهان شدیم».
همواره چیزی که هنر را زنده نگه میدارد اختلاف نظرات بین عوام و حتی منتقدین است که طعم گیلاس به خودی خود کلمه هنر را زنده کرده؛ یکی از منتقدین برتر و مشهور آمریکایی «راجر ایبرت» طعم گیلاس را آشغال خطاب کرد در حالی که دیگر منتقد سرشناس آمریکا «روزنبام» آن را شاهکار خوانده.
عریان (Naked)
فیلم عریان در سال 1993 در بریتانیا به کارگردانی اقای مایک لی اکران شد. فیلم حول محور شخصیت اصلی «جانی» میچرخد. جانی شخصیتی است که بسیار میداند؛ از همه چیز و همه کس؛ اما بدین باور است که زیاد دانستن موجب نفرت انسان از همه جهان میشود و به همین دلیل شخصیتی سرد و تیره دارد و عملا نهیلیست محسوب میشود. جانی دچار مازوخیست فلسفی شده؛ یعنی با اینکه حال خوشی ندارد اما تلاشی برای بهتر شدن حال خودش نمیکند و همواره در درماندگی دست و پا میزند. این شخصیت فوق العاده خلق شده توسط مایک لی با بازی تحسین بر انگیز David Thewlis کامل میشود. این بازیگر درهمان سال برنده بهترین بازیگر جشنواره کن هم شد.
در خلال فیلم با افکار و عقاید جانی که یک نهیلیست است بیشتر آشنا میشویم. دیالوگهای رد وبدل شده توسط جانی و دیگر شخصیتهای فیلم بسیار تامل برانگیز و جذاب است که بیننده را برای 2 ساعت میخکوب میکند. یکی از منتقدین در مورد این اثر نوشته بود: «بعد از دیدن فیلم عریان، تمام دیالوگ های آن را داخل دفترچه یادداشتم نوشتم!».
پیر پسر(OldBoy)
oldboy در سال 2003 در کشور کره جنوبی به کارگردانی پارک چان ووک اکران شد. داستان فیلم روایتگر مردی است که یک شب در حالتی مست پس از خلاص شدن از دست پلیس توسط شخصی یا گروهی ربوده میشود و پس از 15 سال شکنجه و زندانی بودن در مکانی نا مشخص خودش را داخل یک چمدان وسط نا کجا آباد پیدا میکند. داستان فیلم هم برگرفته از روایتی واقعی است. او پس از آزاد شدن سعی در این دارد که بفهمد چه کسی یا چه کسانی و به چه دلیل او را برای این مدت حبس کرده بودند.
فیلم با ریتمی تند وجذاب پیش میرود و نهایت شکوه و هنرمندی کارگردان در پایان بندی و 2 سکانس آخر فیلم به چشم میخورد.
پارک چان ووک که در کارنامه اش فیلم های عالی مثل The handmaiden به چشم میخورد، پیرپسر را در سه گانه انتقام، کنار 2 فیلم Lady vengeance و Sympathy for Mr.Vengeance قرار داده که البته از لحاظ داستانی ارتباطی میان آنها نیست.
فیلم در سال 2013 توسط کارگردان سرشناس «اسپایک لی» بازسازی شد که البته هرگز به خوبی نسخه اصلی نبود.
چهارصد ضربه (The 400 Blows)
فیلم چهارصد ضربه شاهکار هنری استاد فرانسوا ترفو در سال 1959 محصول کشور فرانسه است. چهارصد ضربه یکی از تاثیر گذارترین فیلمها درباره یک نوجوان مدرسهای است. نوجوانی که متعلق به این ساختار و چارچوب دنیای فعلی نیست. قوانین را ساده نمیپذیرد، در مدرسه به درس ادبیات توجه نمیکند و فراتر از اینها را میخواهد. نوجوانی که نه توسط مدرسه درک شده نه توسط جامعه و نه حتی پدر مادر خود. جامعهای که هنر برایش معنی ندارد، جامعهای که اگر کسی از هنجارهای مسخره سرپیچی کند از خانه طرد میشود و با قاتلها و یا دزدها داخل یک سلول زندان قرار میگیرد.
در خلال فیلم ترفو سعی داشته تا این فاجعه که در نوجوانی رخ میدهد را به تصویر بکشد و خودش هم درباره دوران نوجوانی میگوید:
خیلیها حسرتِ دورهی نوجوانیشان را میخورند، ولی من یکی که از این دوره خاطرههای خوب و خوشی ندارم. حرف اصلیام هم در چهارصد ضربه این بود که گذشتن از دورهی نوجوانی اصلاً آسان نیست. نوجوانی سختترین دورهی زندگیِ آدم است. نوجوانی ابتدای هویّت است؛ تازه داری شکل میگیری، تازه داری میشوی آدمی کامل، مثلِ بزرگترها؛ تازه اگر آدمهای کاملی باشند بزرگترها. ایده اصلی فیلم، شاید همان بحرانیست که دکترها اسمِ دهن پُرکُن بحران هویّت نوجوانان را گذاشتهاند رویش.
چهارصد ضربه ی تروفو بنیانگذار موج نوی سینمای فرانسه است. فیلم روایت نوجوانی خود تروفو است. کسی که در همان ابتدای جوانی زیر پر و بال آندره بازن بزرگ شد. تروفو دربعضی سکانسها از یک ضرب آهنگ هیچکاک طور استفاده کرده که خودش میگوید اگر این سکانسها خوب از آب در آمده، آن را مدیون هیچکاک هستم.
داغترینها
اخبار مشابه
دیدگاهها (1 نظر)
Mohak