پایان دوران گوشیهای فوقباریک؛ تمرکز بعدی کجاست؟
تبلیغات
در سالهای اخیر، گوشیهای فوقباریک بهعنوان «آینده طراحی موبایل» معرفی میشدند؛ اما عمر این آینده بسیار کوتاهتر از چیزی بود که تصور میشد. فروش گلکسی اس 25 اج که در سال جاری به عنوان نماد اصلی گوشیهای فوقباریک سامسونگ معرفی شد، عملکرد چشمگیری نداشت و همین موضوع باعث شد سامسونگ برنامه جایگزینی مدل گلکسی اس 26 پلاس با گلکسی اس 26 اج را کنار بگذارد و حتی برای نجات فروش، تخفیفهای سنگین روی S25 Edge اعمال کند.
در سوی دیگر، گزارشها نشان میدهد که حتی آیفون ایر که به عنوان اصلیترین رقیب گوشی اس ۲۵ اج پابهعرصه وجود گذاشت و وضعیت نسبتا بهتری از مدل فوقباریک سامسونگ داشت، نیز با مشکلات جدی روبهرو شده است؛ هرچند گفته میشود دلیل اصلی تعویق مدل دوم، الزاما فروش پایین نیست، اما بازار هم نشانههای مثبتی بروز نمیدهد.

اگرچه همیشه طرفداران گوشیهای فوقباریک وجود دارند، اما واقعیت این است که بخش بزرگی از کاربران چنین محصولاتی را انتخاب نمیکنند و آمار فروش نیز این موضوع را تایید میکند. حذف تدریجی این دسته از گوشیها چیزی شبیه «خداحافظی آرام اما لازم» است. با اینکه دستگاههای فوقباریک جذابیت ظاهری و چند مزیت محدود دارند، اما حوزههایی وجود دارد که سرمایهگذاری در آنها بسیار ارزشمندتر است و میتواند تجربه کاربری را به سطح بالاتری برساند.
در ادامه، پنج حوزه کلیدی را بررسی میکنیم که میتوانند مسیر آینده صنعت موبایل را تعیین کنند و بهجای کاهش ضخامت، کیفیت واقعی را برای کاربران به همراه بیاورند؛ حوزههایی که تمرکز بر آنها میتواند یک گوشی معمولی را به محصولی مدرن و کاربردی تبدیل کند.
باتریهای بزرگتر؛ نیازی که هر سال جدیتر میشود

در دنیای امروز، تقریبا هیچکس حاضر نیست از یک گوشی هوشمند مدرن به یک گوشی ساده و کلاسیک بازگردد. اپلیکیشنها، اینترنت بیوقفه، دوربینهای پیشرفته و امکانات هوشمند، آنقدر ارزشمند و حیاتی شدهاند که زندگی دیجیتال بدون آنها دیگر قابلتصور نیست.
با این حال، یک ویژگی مهم از دوران گوشیهای ساده هنوز در ذهن بسیاری از کاربران با حس خوبی همراه است؛ عمر باتری فوقالعاده طولانی. تقریبا همه کاربران خواهان باتری قدرتمند هستند؛ حتی اگر معیار سنجش هر کدام متفاوت باشد، یک نکته مشترک است؛ هیچکس از عمر باتری بیشتر شکایت نمیکند.
در چند سال گذشته، ظرفیت باتری گوشیهای پرچمدار در بازارهای غربی تقریبا در عدد 5000 میلیآمپر ساعت ثابت مانده است. این ظرفیت، در نگاه اول مناسب به نظر میرسد؛ اما افزایش مصرف انرژی توسط سختافزارهای قدرتمند، نمایشگرهای روشنتر، نرخهای نوسازی بالاتر و اپلیکیشنهای همیشه فعال، باعث شده همین مقدار هم در بسیاری از مواقع کافی نباشد. فشار روزافزون ویژگیها و اپها باعث شده گوشیها سختتر بتوانند یک روز کامل دوام بیاورند.
اما این وضعیت یک مشکل جهانی نیست؛ در بسیاری از بازارها، سازندگان مدام ظرفیت باتری را افزایش دادهاند و به سمت محصولات جسورانهتری حرکت کردهاند. یکی از بهترین نمونههای جدید، وانپلاس 15 است؛ گوشیای که با باتری عظیم 7300 میلیآمپر ساعتی بسیاری از پرچمدارهای محبوب را از نظر دوام باتری شرمنده کرده است.

این ظرفیت باعث میشود دستگاه نزدیک به سه روز دوام داشته باشد، آن هم بدون قربانی کردن قدرت پردازشی یا امکانات سختافزاری سطح پرچمدار. همین موضوع نشان میدهد مسیر آینده بهجای نازکتر کردن گوشیها، از تقویت ماندگاری و کارایی میگذرد.
این روند اساسا برعکس فلسفه گوشیهای فوقباریک است؛ زیرا برای جادادن باتری بزرگ، به ضخامت و وزن بیشتری نیاز است. البته هیچکس بهدنبال گوشی بسیار ضخیم و سنگین نیست. با این حال نکته مهم اینجاست که باتری بزرگ الزاما به معنای گوشی بدقواره نیست.
نمونه بسیار شاخص همین وانپلاس 15 است که با وجود داشتن باتری تقریبا 50 درصد بزرگتر نسبت به پرچمدارانی مانند گوشی سامسونگ s25 اولترا، همچنان باریکتر و سبکتر از آن ساخته شده است. این موضوع ثابت میکند که با طراحی هوشمندانه و استفاده از مواد پیشرفته، میتوان دستگاههایی ساخت که هم باتری فوقالعادهای دارند و هم از نظر وزن و ضخامت کاملا قابلقبول هستند.
در نهایت، مسیر آینده صنعت موبایل در حوزه باتری کاملا روشن است؛ بیشتر، بهتر و بادوامتر. نهتنها کاربران چنین انتظاری دارند، بلکه نمونههای موفق بازار نیز نشان میدهند که افزایش ظرفیت باتری بدون قربانی کردن طراحی، کاملا قابلدستیابی است.
دوربینهای توانمندتر؛ نقطهای که هنوز جای رشد دارد
تقریباً برای همه کاربران، چه علاقهمند به عکاسی باشند و چه تنها قصد ثبت یک رسید، یادداشت، یا عکس کاری را داشته باشند، یک دوربین قدرتمند در گوشی هوشمند یک ضرورت واقعی است. دنیای امروز بر پایه تصویر میچرخد و کیفیت ثبت لحظهها، بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است.

واقعیت این است که 99 درصد گوشیهای هوشمند مدرن قادرند عکسهای تمیز، واضح و قابلقبول ثبت کنند، اما این موضوع به معنای پایان مسیر تکامل نیست. همیشه فضا برای بهبود وجود دارد؛ چه از نظر سختافزاری و چه در حوزه نرمافزار.
در بخش سختافزار، لنزهای اصلی تقریبا به بلوغ رسیدهاند و تلهفوتوها نیز کیفیت قابلقبولی ارائه میدهند. با این حال لنزهای فوقعریض یا همان اولتراواید همچنان نقطهای هستند که ضعفهای بیشتری در آن دیده میشود. این لنزی است که برای ثبت مناظر گسترده یا عکسهای گروهی استفاده میشود و منطقی نیست که عملکرد آن عقبتر از سایر لنزها بماند.
با این حال، این یک مشکل بزرگ نیست و با مقداری بهینهسازی قابلرفع است. در واقع مسئله مهمتر از نگاه بسیاری از متخصصان، نرمافزار دوربین است. سالهاست که ثابت شده نرمافزار میتواند کیفیت خروجی دوربین را چندین پله ارتقا دهد و حتی یک سنسور معمولی را به ابزاری بسیار قدرتمند تبدیل کند.
نمونه بارز این موضوع، نسلهای ابتدایی سری گوشیهای پیکسل است. گوگل با تکیه بر یک لنز 12 مگاپیکسلی و استفاده از الگوریتمهای پردازشی فوقپیشرفته، نتایجی تولید میکرد که حتی گوشیهای مجهز به چندین دوربین و مگاپیکسلهای بالا هم بهسختی به آن میرسیدند. این گوشیها با تکیه بر پردازش محاسباتی، الگوریتمهای هوش مصنوعی و پردازش HDR چندلایه، سطح جدیدی از کیفیت تصویر را در بازار تعریف کردند.

گوگل حالا مسیر خود را با افزودن ویژگیهایی مانند Pro Res Zoom، Night Sight، Astrophotography گسترش داده است؛ قابلیتهایی که نهتنها کیفیت عکس را ارتقا میدهند، بلکه امکانات جدیدی برای خلاقیت کاربران ایجاد میکنند.
گوگل بهواسطه مالکیت سیستمعامل اندروید، طبیعتا توان بیشتری در توسعه این ویژگیها دارد، اما این بدان معنا نیست که سایر سازندگان از انجام چنین کارهایی ناتوان باشند. بسیاری از این قابلیتها کاملا قابلپیادهسازی هستند و نیاز به سختافزار عجیبوغریب ندارند؛ حتی تراشههای میانرده امروزی توان اجرای آنها را دارند.
در نتیجه، اگر مسیر آینده دوربینهای موبایل را نگاه کنیم، تمرکز روی نرمافزار چیزی است که میتواند جهشهای بزرگی ایجاد کند. تولیدکنندگان باید بیش از گذشته روی پردازش تصویر، هوش مصنوعی، الگوریتمهای کاهش نویز، HDR واقعی و ابزارهای خلاقانه عکاسی سرمایهگذاری کنند. این بدین خاطر است در سالهایی که سختافزار بهتدریج به سقف توان خود نزدیک میشود، این نرمافزار است که میتواند کیفیت عکسها را از «خوب» به «تحسینبرانگیز» تبدیل کند.
گوشیهای تاشو ارزانتر؛ نیاز واقعی بازار مدرن

بسیاری از کاربران هنوز گوشیهای تاشو را یک فناوری تازه میدانند؛ ذهنیت رایجی که باعث میشود فراموش کنیم اولین نسل گلکسی فولد در سال 2019 معرفی شد. اکنون بیش از 6 سال از ورود این دسته به بازار میگذرد و با وجود رشد چشمگیر فناوری، قیمت گوشیهای تاشو هنوز کاهش جدی نداشته است و در سطح گوشیهای کاملا پریمیوم باقی ماندهاند.
البته میتوان به سراغ مدلهای قدیمیتر رفت یا نسخههای دستدوم خرید و یک معامله خوب پیدا کرد، اما این موضوع یک حقیقت مهم را تغییر نمیدهد؛ بازار بهشدت به یک گوشی تاشوی واقعا مقرونبهصرفه نیاز دارد.
در این میان، موتورولا بیش از دیگران به چنین هدفی نزدیک شده است. نسخههای ردهپایینتر موتو ریزر معمولا با قیمتی حدود 700 دلار عرضه میشوند؛ رقمی که نسبت به رقبا بسیار بهتر است. با این حال همچنان فاصله زیادی تا یک محصول «واقعا ارزان و در دسترس» وجود دارد.
با وجود این فاصله، فناوریهای تاشو دیگر نوپا نیستند. تجربه تولید چندین نسل، بلوغ فناوری لولاها، کاهش نرخ خرابی نمایشگرها و بهبود مواد اولیه، همگی نشان میدهند که هزینه تولید باید امروز کمتر از اولین نسلها باشد. به همین دلیل، انتظار کاربران برای عرضه یک گوشی تاشوی ارزانتر کاملا منطقی است.

در حال حاضر، هدف قرار دادن یک گوشی «کاملا اقتصادی» شاید رویایی باشد، اما ارائه یک گلکسی زد فولد ارزانتر یا هر نوع دستگاه تاشوی سبک فولد با قیمت مناسبتر، کاملا شدنی به نظر میرسد. چنین محصولی میتواند موج جدیدی از استقبال عمومی ایجاد کند، زیرا بسیاری از کاربران تاشوها را دوست دارند، اما قیمتهای بالای آنها عملا اجازه خرید نمیدهد.
با توجه به بالغتر شدن فناوری و افزایش رقابت بین برندها، اکنون بهترین زمان برای ورود تاشوهای خوشقیمت است؛ محصولاتی که بتوانند این فناوری جذاب را از قلمرو گوشیهای لوکس بیرون بیاورند و به ابزار روزمره کاربران بیشتری تبدیل کنند.
طراحی یک سیستم نرمافزاری روان؛ مهمترین نیاز نادیدهگرفتهشده گوشیهای امروز
برای یک کاربر عادی، تفاوت اصلی میان یک گوشی پریمیوم و یک گوشی ارزانتر معمولا در قدرت پردازش بازیها، کیفیت عکاسی شب یا حتی شارژدهی نیست؛ بلکه بزرگترین تفاوت، میزان نرمی و روان بودن تجربه کاربری است. اگر سیستمعامل با وقفه، لگ یا تاخیر همراه باشد، حتی بهترین سختافزارها هم نمیتوانند تجربه خوبی ایجاد کنند. اما وقتی رابط کاربری روان باشد، استفاده از گوشی از لحظه باز کردن قفل تا کوچکترین تعاملها، به تجربهای دلپذیر تبدیل میشود.

نکته مهم اینجاست که روان بودن سیستم کاربری فقط به نرخ نوسازی نمایشگر مربوط نمیشود. هرچند تقریبا تمام گوشیهای امروزی حداقل از یک پنل 60 هرتزی برخوردار بوده و بسیاری نیز به پنلهای 90 یا 120 هرتزی مجهز هستند، اما روان بودن واقعی چیزی فراتر از یک عدد است و مستقیما به هماهنگی عمیق نرمافزار و سختافزار مرتبط میشود.
در این یک مثال روشن وجود دارد؛ آیفون 15. این گوشی هنوز هم به نمایشگری با نرخ نوسازی 60 هرتز مجهز است، اما با وجود این محدودیت، حس روان بودن تجربه کاربری آن برای بسیاری از کاربران از برخی گوشیهای 90 یا 120 هرتزی اندرویدی بهتر است. دلیل این موضوع تنها قدرت پردازنده نیست، بلکه بهینهسازی دقیق و وسواسگونه سیستمعامل نقش اصلی را ایفا میکند. اپل سالها روی هماهنگی میان iOS و چیپستها کار کرده و نتیجه آن تجربهای با کمترین تاخیر، انیمیشنهای یکپارچه و ثبات مثالزدنی است.
در دنیای اندروید، این هماهنگی کمتر دیده میشود. با وجود پیشرفتهای بزرگ، هنوز بسیاری از گوشیهای اندرویدی حتی مدلهای گرانقیمت به بازطراحی عمیق نرمافزاری برای رفع لگهای ریز، کاهش تاخیر انیمیشنها و هماهنگی بهتر میان لایههای سیستم نیاز دارند.
حقیقت این است که بهبود عملکرد روان سیستم شاید به اندازه باریکتر کردن گوشی هیجانانگیز به نظر نرسد، اما تاثیری که روی تجربه روزمره میگذارد بسیار بزرگتر است. حتی میتوان آن را در قالب یک قابلیت جدید مثلا چیزی شبیه One UI Smooth به کاربران معرفی کرد تا ارزش سرمایهگذاری روی چنین بخش مهمی بهتر دیده شود.
در نهایت، تمرکز روی روانی بیشتر، هماهنگی عمیقتر نرمافزار و سختافزار، و کاهش کوچکترین تاخیرهای سیستم، میتواند گوشیهای آینده را بسیار جذابتر از تلاش بیوقفه برای نازکتر کردن بدنه دستگاهها کند.
تمرکز بر هوش مصنوعی، اما فقط در بخشهای واقعا کاربردی

بدیهی است که امروز تمام تولیدکنندگان گوشیهای هوشمند در تلاش هستند هوش مصنوعی را در کوچکترین اجزای سیستم وارد کنند. اما مشکل اینجاست که اغلب این تلاشها تنها به اضافه شدن چتباتهای بیاثر، قابلیتهای تصحیح خودکار ضعیفتر و ویژگیهایی ختم میشود که نه کاربردیاند و نه تاثیر محسوسی بر تجربه کاربری دارند.
آنچه صنعت موبایل باید بر آن تمرکز کند، توسعه ابزارهایی است که به شکلی مستقیم و قابل اندازهگیری کیفیت استفاده روزانه از گوشی را افزایش دهند. برای نمونه، قابلیتهایی مانند Magic Cue نمونهای از ویژگیهای مبتنیبر هوش مصنوعی مفید هستند؛ قابلیتی که با تحلیل هوشمند نیاز کاربر، عملکردی سریعتر و دقیقتر ارائه میدهد.
همین موضوع برای ضبط صدای مجهز به هوش مصنوعی نیز صدق میکند؛ قابلیتی که نهتنها مکالمه را بهصورت خودکار و دقیق متننگاری میکند، بلکه امکان جستوجو و بازیابی مکالمات را نیز فراهم میسازد. افزون بر این، دستیارهای هوشمند تشخیص تماسهای مزاحم نیز نمونهای از فناوری AI هستند که واقعا تفاوت ایجاد میکنند؛ زیرا بدون نیاز به دخالت کاربر، میتوانند تماسهای اسپم را شناسایی و مسدود کنند.
واقعیت این است که جایگاه آینده هوش مصنوعی هنوز بهطور کامل مشخص نیست و بستگی به دوام یا ترکیدن این حباب تکنولوژیک دارد. با این حال، اگر قرار است هوش مصنوعی، آینده گوشیهای هوشمند باشد، باید در مسیری سرمایهگذاری شود که کاربر را از پیچیدگیها دور میکند و تجربهای سادهتر، سریعتر و کارآمدتر میسازد، نه در ویژگیهای نمایشی که چند دقیقه پس از رونمایی به فراموشی سپرده میشوند.



