آیفون از رقبا عقب مانده اما نه در زمینه هوش مصنوعی!
بله، همه میدانیم که اپل در زمینه قابلیتهای هوش مصنوعی کمی از رقبا عقب مانده است و این مسئله به دستمایهی شوخیهای بیپایان در فضای اینترنت بدل شده. با این حال، به نظر میرسد که آیندهی واقعی گوشیهای هوشمند در مسیر دیگری رقم میخورد.
گوشیهای هوشمند از بدو پیدایش، یک مأموریت اصلی را دنبال کردهاند، تبدیل شدن به کامپیوترهای جیبی که پاسخگوی تمام نیازهای دیجیتال ما باشند. باید اعتراف کرد که تا حد زیادی نیز در این مسیر موفق عمل کردهاند؛ امروزه با یک گوشی میتوان ایمیل فرستاد، وبگردی کرد و ساعتها سرگرم تماشای یوتیوب و نتفلیکس شد. پس دلیل اصرار ما بر استفاده از لپتاپ و کامپیوترهای رومیزی چیست؟ پاسخ در یک کلمه خلاصه میشود: «گردش کار» که دستگاهی بزرگتر در اختیارمان میگذارد. نمایشگر بزرگتر به معنای امکان مدیریت آسانترِ تبهای بیشتر است؛ کیبورد فیزیکی، طبیعتاً تجربهی تایپ طولانیمدت را به مراتب لذتبخشتر میکند؛ و چیدمان محیط دسکتاپ، ذاتاً برای چندوظیفگی بهینهتر طراحی شده است.
از اینها گذشته، بحث سلامتی و ارگونومی نیز مطرح است. نگاه کردنِ مستقیم به یک نمایشگر، وضعیتی به مراتب سالمتر از خم کردن مداوم سر برای دیدن صفحه گوشی است. گردنتان میتواند این موضوع را گواهی دهد! واضح است، نه؟ با تمام اینها، نباید قدرت گوشیهای هوشمند امروزی را دستکم گرفت. پردازندههای آنها اکنون با نمونههای بهکار رفته در لپتاپهای اقتصادی، پهلو به پهلو میزنند. به لطف اکوسیستم غنی اپلیکیشنها، بخش عمدهای از محتوای مورد نیاز برای شبکههای اجتماعی را میتوان مستقیماً روی خود گوشی تولید و ویرایش کرد. حتی افرادی هستند که کامپیوتر شخصی ندارند و نکته جالبتر اینکه کسبوکار خود را تماماً با همان گوشی هوشمند مدیریت و تبلیغ میکنند.
پس میتوان گفت در نیمهی راه هستیم. گام بعدی چیست؟
گوشیهای تاشو برای رفع یکی از بزرگترین موانع این مسیر، یعنی «محدودیت اندازه نمایشگر»، پا به عرصه گذاشتند. هدف تنها بزرگتر دیدن محتوا نبود، بلکه فراهم کردن فضایی برای کار همزمان با دو، سه یا حتی پنج اپلیکیشن بود. این روند همچنان در حال تکامل است و سازندگان پیوسته در حال نوآوری برای بهبود تجربهی چندوظیفگی هستند. برای مثال، اوپو و وانپلاس قابلیتی به نام «Open Canvas» دارند که به کاربر اجازه میدهد تا چهار اپلیکیشن را روی صفحه بچیند و با یک اشاره، بین حالت تمامصفحه هرکدام جابجا شود. آنر نیز در جدیدترین پرچمدار خود، Magic V5، راهکار مشابهی به نام «چندوظیفگی سهبرنامهای» ارائه میدهد که در آن سه اپلیکیشن در یک ردیف افقی قرار میگیرند و میتوان با یک سوایپ ساده بین آنها حرکت کرد.

تمام اینها بسیار جذاب است. اما تکلیف کسانی که به هر دلیل از فرمفکتور و شکنندگی گرفته تا قیمت بالا تمایلی به خرید گوشی تاشو ندارند، چیست؟ جای نگرانی نیست، چرا که آینده در مسیری کاملاً متفاوت رقم خواهد خورد.
آینده در تسخیر تجربهی دسکتاپ
انصافاً، سامسونگ ۸ سال پیش با معرفی داک DeX به همراه گلکسی اس ۸، چشمانداز آیندهی موبایل را به درستی ترسیم کرد. در نسخهی اولیهی خود، DeX یک قابلیت نرمافزاری مستقل نبود، بلکه کاربران برای استفاده از آن نیازمند حمل یک داک کوچک بودند. این داک به فن خنککننده برای کنترل دمای گوشی و پورتهای ضروری برای شارژ همزمان مجهز بود. DeX از آن زمان مسیری طولانی را پیموده و به بلوغ رسیده است. امروزه تنها با اتصال یک مانیتور خارجی از طریق پورت USB-C به پرچمداران سامسونگ (نظیر گلکسی اس ۲۵ یا گلکسی زد فولد ۷) و همراه کردن آن با یک کیبورد و ماوس بلوتوثی، میتوان یک محیط دسکتاپ تمامعیار را تجربه کرد. البته این محیط که همچنان بر پایهی اندروید کار میکند، کاستیهای خاص خود را دارد، بهخصوص در زمینهی مدیریت متن (کپی و پیست کردن) و نحوهی تعامل نشانگر ماوس با عناصر رابط کاربری. با این وجود، تجربهی حاصل کاملاً کاربردی و قابل اتکاست.

اگرچه سالهاست که DeX با بدبینیهایی از سوی برخی کاربران مواجه است، اما جامعهی رو به رشدی از طرفداران وفادار نیز پیدا کرده است. دانشجویان و متخصصانی که دائماً در سفر هستند، دو گروه اصلی این کاربران را تشکیل میدهند. برای این افراد، اینکه تمام فایلها و پروژههای کاریشان همواره در جیبشان قرار دارد و میتوانند با اتصال به هر نمایشگری، بیدرنگ کار خود را از سر بگیرند، یک مزیت تعیینکننده است. این محبوبیت حتی به شکلگیری دستهی جدیدی از محصولات منجر شده است: لپتاپهای شل. این دستگاهها که در واقع بدنهی یک لپتاپ بدون سختافزار داخلی (پردازنده، رم و حافظه) هستند، منحصراً برای میزبانی از گوشی سامسونگ و اجرای محیط DeX طراحی شدهاند. مزیت اصلی آنها؟ قیمت پایینتر، وزن کمتر، و یک راهکار ایدهآل برای کسانی که گوشی هوشمندشان به کامپیوتر اصلی آنها تبدیل شده است.
گوگل سرانجام وارد میدان میشود
این روند آنقدر مهم بوده که گوگل نیز سرانجام تصمیم به ورود به این حوزه گرفته است. با انتشار اندروید ۱۶، قابلیت «حالت دسکتاپ» به گوشیهای پیکسل (نسل ۸ و جدیدتر) اضافه خواهد شد. این ویژگی، همانطور که از نامش پیداست، عملکردی مشابه DeX دارد: نمایشگر را متصل کن و از یک محیط دسکتاپ لذت ببر.

متأسفانه به نظر میرسد این قابلیت فعلاً در انحصار گوشیهای پیکسل باقی خواهد ماند. با این حال، امید میرود که در آینده به یک استاندارد عمومی در اکوسیستم اندروید برای تمام گوشیهای توانمند تبدیل شود. هرچند وجود محدودیتهای سختافزاری اجتنابناپذیر است، اما انتظار میرود پرچمداران اندرویدی به راحتی از پس اجرای آن برآیند.
و اما اپل؛ همیشه یک قدم عقبتر
اپل همواره در برابر پذیرش تحولات و شکستن قاعدهی «هر دستگاه برای یک کار»، سرسختی به خرج میدهد. سرگذشت آیپدها بهترین گواه این مدعاست. نخستین آیپد پرو در سال ۲۰۱۵ به عنوان نسخهای غولپیکر و گرانقیمت از آیپد معرفی شد. اما این بوم نقاشی عظیم چه قابلیتی داشت؟ تنها دو ویژگی Slide Over و Split View که پیادهسازیهای بسیار ناقصی از چندوظیفگیِ تقسیم-صفحه بودند. این قابلیتها نه تنها کماکان توسط تمام اپها پشتیبانی نمیشوند، بلکه پنجرهها را به ابعاد و موقعیتهای کاملاً خشکی روی صفحه محدود میکردند.

کار به جایی رسید که اپل در سال ۲۰۲۲ ناچار شد راهکار کاملاً جدیدی به نام Stage Manager را برای مدیریت پنجرههای شناور ابداع کند. اما این راهکار نیز در ابتدا چنگی به دل نمیزد، چرا که همچنان محدودیتهای ابعاد پابرجا بود. یک سال دیگر زمان لازم بود تا در سال ۲۰۲۳، Stage Manager بالاخره به بلوغ برسد و پنجرههای آن واقعاً شناور و کاربردی شوند.
اما تکلیف آیفون چیست؟
سرنوشت آیفون هم چندان متفاوت نیست. اولین مدل «پلاس» آیفون ۶ پلاس بود که با نمایشگر ۵.۵ اینچی عرضه شد. این ابعاد شاید در مقایسه با استانداردهای فعلی ناچیز باشد، اما با توجه به نسبت تصویر عریض ۱۶:۹، در زمان خود یک گوشی پهن به حساب میآمد. این روند با آیفون XS Max در سال ۲۰۱۸ تشدید شد. اما این نمایشگرهای بزرگ، تنها یک ضعف بزرگ را عیانتر میکردند: آیفون از قابلیتهای ابتدایی مانند تقسیم صفحه یا پنجرههای شناور بیبهره بود؛ آن هم در عصری که رقبایی چون سامسونگ، الجی فقید، و سونی این موارد را به عنوان یک ویژگی استاندارد و بدیهی عرضه میکردند. اپل تا سال ۲۰۲۰ صبر کرد تا بالاخره قابلیت تصویر-در-تصویر را به آیفون بیاورد. دستاورد بزرگی نیست، اما جای شکرش باقی است. حداقل به لطف آن، میتوان همزمان با انجام کارهای دیگر، به تماشای محتوای اپل تیوی یا کانال یوتیوب محبوب خود پرداخت.
با چنین سرعتی، بعید نیست که برای دیدن Stage Manager روی آیفون، ناچار باشیم تا سال ۲۰۲۷ یا حتی ۲۰۳۰ منتظر بمانیم. این تعلل وقتی قابلتوجهتر میشود که بدانیم تمرکز اصلی اپل در حال حاضر معطوف به توسعه و پیادهسازی قابلیتهای هوش مصنوعی است؛ همان قابلیتهایی که قرار بود در مارس ۲۰۲۵ عرضه شوند، اما این وعده هیچگاه محقق نشد.
برچسبها: