اگر تحصیلات دانشگاهی داشته باشید، حتما با این دست از اساتید برخورد داشتهاید که از عباراتی متوهمانه مانند «باید روشن شود» «شما باید این قضیه را اثبات کنید» «نشان دادنش آسان است» زیاد استفاده میکنند.
در این کلاسها، بالا بردن دست و پرسیدن سوال شکنجه است. حتی اگر سوال شما یک سوال بسیار مهم و از درون شما باشد، استاد به چهرهتان نگاه میکند و هیچ پاسخی به شما نمیدهد. چهره استاد بهخوبی نشان میدهد که استانداردهای پذیرش در طول دهه گذشته بسیار از مرزهای خود عقبنشینی کردهاند.
این دست از کلاسها تحقیرآمیز هستند و تجربیات ضعیف یادگیری آن چیزی است که از این کلاسها به یادگار میماند. اما یک استاد دلسوز و تعاملگرا را در نظر بگیرید که تمامی دانشجویان به او جذب میشوند. این دست از اساتید نهتنها مطالب را میدانند، بلکه مخاطب را نیز بهدرستی میشناسند. این استاد دلسوز، مطالبی که مخاطبانش نمیخواهند بدانند را میداند و همچنین او میداند که چطور مطالب موردنیاز را به مستمعان خود انتقال دهد.
یک استاد خوب، نهتنها مطالب را به دانشجویان خود میآموزد، بلکه دیدگاهی در مورد اینکه چرا این مطالب هیجانانگیز هستند را نیز به دست آنها میدهد. یک استاد خوب، دانشجویان خود را قادر میسازد که مفاهیم و مهارتها را درک کنند و شور و اشتیاق واقعی برای یادگیری و استفاده از این مفاهیم و مهارتها را در دانشجویان خود ایجاد میکند.
محول کردن به مشتریان یعنی پایان راه!
برخی از شرکتهای فناوری و حتی آنهایی که از پیشزمینه مهندسی بسیار قدرتمندی بهره میبرند، همانند پرفسورهای دسته اول عمل میکنند. آنها نگاهی به محصولات خود و دیگر کمپانیها میاندازند و میگویند که تکنولوژی ما برتر است. برای این دست کمپانیها، منطق آن است که محصولات آنها بهسرعت در بازار به فروش برسند و موفقیت عظیمی را نصیب کمپانی کنند؛ بنابراین این دست کمپانیها «اثبات ارزش آشکار» را به شما، یعنی مشتری، واگذار میکنند.
معلم باهوش
دومین نوع شرکتهای فناوری در عین اینکه شگفتانگیز بودن فناوریهای خود را به رسمیت میشناسند و آنها را دوست دارند و در مورد آنها نیز هیجانزده هستند؛ اما این دست از کمپانیها، مخاطبان در دنیای کسبوکار یا بازار خود را میفهمند.
آنها همیشه زمانی را به دیدن فضای مشکلات از دید بازار اختصاص میدهند. سپس این کمپانیها توضیح میدهد که فناوریهای آنها چگونه میتوانند حلال مشکلات باشند. آنها به نحوی در مورد فناوری خود به بازار توضیح میدهند که ضمن انتقال اهمیت آن به مخاطب، در مورد مشکلاتی که این فناوری میتواند حلال آنها باشد و مزایای اثباتشده آن، یک اشتیاق واقعی ایجاد میکنند. این شرکتها میدانند که چگونه فناوریهای برتر خود را بهکارگیرند و آن را به یک پیام منسجم و قابلفهم برای بازار تبدیل کنند که بتوان در شرایط مختلف آن را به مخاطبان توضیح داد. جای تعجب نیست که چنین شرکتهایی درنهایت، پاداش این سیاستهای خود را نیز دریافت خواهند کرد.
فناوری لازم است اما کافی نیست
بر اساس تعریف، فناوری میتواند کار را به یک پکیج آسانتر برای استفاده تبدیل کرده و قدم بعدی کار را آسانتر، سریعتر و بهتر کند. اگر فناوری شما کار نکند، قطعا نمیتواند حلال مشکلات دیگران نیز باشد. فناوری واقعی لازم است، اما برای موفقیت در بازار کافی نیست.
شما به یک چشمانداز نیاز دارید
فناوری بدون رهبر دقیقا همان استاد اول است. در این صورت، تعداد کمی از مشتریان ممکن است که برای فناوری شما مبلغی را پرداخت کنند؛ اما بسیاری از مشتریان، بدون وجود یک چشمانداز قطعا محصول و فناوری شما را نخواهند خرید. ارائه این چشمانداز، دقیقا نقش همان رهبری فناوری است.
فناوری + رهبری = حرکت افراد به سمت استفاده از تکنولوژی برای بهبود زندگیشان. این موفقیت زمانی حاصل میشود که رهبری چشماندازی قدرتمند، ساده و واضح داشته باشد؛ و البته فناوری به هرچه که مدعی است میتواند انجامش دهد. دومین شرکت نیز دارای رهبری است. رهبری عبارت است از توانایی انتقال چشمانداز و تشویق افراد به حرکت در مسیر چشمانداز. رهبران فناوری چشمانداز دنیای جدید که فناوری آنها میتواند به مشتریان به ارمغان بیاورد را منتقل میکنند. آنها زندگی که ما رهبر آن هستیم را انتقال میدهند. برای مثال:
استیو جابز به ما گفت که باید هرجایی که میرویم یک محاسبهگر شخصی با آیفون در جیبمان داریم و با آن احساس خوبی میکنیم.
ایلان ماسک به ما میگوید که ما در جهانی زندگی میکنیم که خودروهای الکتریکی برای لذت بردن از هوای تمیزتر میتوانند ما را به مقصد برسانند. همچنین میتوانیم فضا را همانند بازدید از نیویورک ببینیم و دیگر نیازی نیست با ترافیک سروکله بزنیم.
جف بزوس به ما میگوید که در هر زمان و مکان میتوانیم هر چیزی که میخواهیم را خریداری کرده و با قیمت کمتر در همان روز آن را دریافت کنیم.
این رهبران جهانی میتوانند یک دیدگاه برای صراحت در زندگی را برای ما به ارمغان بیاورند و این افراد، اثبات واضح بودن را به خود ما واگذار نمیکنند. رهبران واقعی فناوری اینها هستند.
فناوری فقط اولین قدم است
اگر از فناوری خوبی برخوردار هستید که خیلی خوب است و قدم اول را با موفقیت برداشتهاید. قدم بعدی شما این است که مطمئن شوید سایر افراد بهسرعت و شفافیت میتوانند درک کنند که زندگی آنها چگونه از طریق این فناوری میتواند دستخوش تغییر شود و سپس برای تجربه کردن آن به شما مبلغی را پرداخت کنند؛ و این دقیقا سختترین بخش ماجراست!