۱۰ گوشی با ویژگیهای عجیب که دیگر تکرار نشدند
جهان تلفنهای هوشمند سرشار از ایدههاییست که گاهی خلاقانه و آیندهنگرانه به نظر میرسند و گاهی صرفاً عجیب، ناکارآمد یا زودگذر. در این مقاله، مجموعهای از فناوریهای نامعمول بررسی میشود که روزی سودای انقلاب در طراحی موبایل را داشتند اما بسیاری از آنها به فراموشی سپرده شدند یا هنوز منتظر زمان مناسب بازگشتاند.
در حال حاضر، تمرکز اصلی دنیای فناوری مصرفی بر توسعه و بهرهگیری از هوش مصنوعی قرار گرفته است. اما پیش از فراگیری این موج، دوران پرآشوبی وجود داشت که در آن شرکتهای سازنده تلفن همراه دست به نوآوریهایی گاه غیرمنتظره و حتی عجیب میزدند. در آن زمان، تولیدکنندگان تلفن همراه برای متمایز کردن محصولات خود، هر ایدهای را صرفنظر از میزان عملی بودن آن در قالب قابلیتهای تازه آزمایش میکردند. نتیجه این روند، تولید دستگاههایی با ویژگیهایی بود که یا از زمان خود جلوتر بودند یا بهسادگی، عجیب و ناپخته به نظر میرسیدند. از نمایشگرهای هولوگرافیک گرفته تا حسگرهای اندازهگیری تشعشعات و دکمههایی برای دستیار شخصی، همگی تلاشهایی بودند برای نوآوری و خلاقیت که البته همیشه موفق نبودند.
در ادامه، مروری میشود بر ده مورد از عجیبترین و غیرمعمولترین قابلیتهایی که تاکنون در تلفنهای هوشمند گنجانده شدهاند و در حافظه علاقهمندان فناوری بهعنوان تجربههایی نامتعارف باقی ماندهاند.
فناوری شناسایی کف دست و کنترل بدون لمس در LG G8
شرکت الجی، که همواره بهدنبال ایجاد تمایز در بازار پررقابت گوشیهای هوشمند بود، در برخی از محصولات خود نوآوریهایی را معرفی کرد که بیش از حد غیرمتعارف بودند. یکی از نمونههای برجسته این رویکرد، گوشی LG G8 ThinQ است که در سال ۲۰۱۹ عرضه شد. این گوشی با دو قابلیت خاص و منحصربهفرد همراه بود که بیش از آنکه کاربردی به نظر برسند، ذهن را به یاد صحنههایی از فیلمهای علمیتخیلی میانداختند.

قابلیت نخست، «شناسایی کف دست» یا Hand ID نام داشت که با بهرهگیری از دوربین مادون قرمز Z، الگوی رگهای کف دست را اسکن میکرد. این فناوری، جریان خون موجود در دست را تشخیص میداد و از آن بهعنوان معیاری برای احراز هویت استفاده میکرد. این سیستم بهجای اثر انگشت یا تشخیص چهره، تلاش داشت با استفاده از ویژگیهای زیستی متفاوتتری امنیت را افزایش دهد. ایدهای جسورانه که اگرچه از نظر فنی جذاب به نظر میرسید، اما در عمل محدودیتهایی داشت.
ویژگی دوم، «کنترل حرکتی در هوا» یا Air Motion بود. با استفاده از این قابلیت، امکان کنترل برخی عملکردهای گوشی مانند تغییر موسیقی، پاسخگویی به تماس یا تنظیم صدا تنها با حرکت دادن دست در مقابل صفحهنمایش فراهم میشد. بدون نیاز به لمس مستقیم، دستورات به گوشی منتقل میشدند. هرچند این قابلیت در نگاه اول نوآورانه و آیندهنگرانه بود، اما در استفاده روزمره اغلب با تأخیر، عدم دقت و دشواری در اجرا همراه بود و در بسیاری از مواقع کار را برای کاربر پیچیدهتر میکرد.
با وجود این مشکلات، باید پذیرفت که این نوع فناوریها در عصری که تعامل بدون تماس بهطور فزایندهای در حال گسترش است، میتوانند در قالبی بهبودیافته و کارآمدتر بازگردند. البته موفقیت آنها منوط به این است که تجربه کاربری را سادهتر و نه پیچیدهتر کنند. شایان ذکر است که شرکت سامسونگ نیز پیشتر تلاشهایی مشابه را در مدل گلکسی S3 تجربه کرده بود، اما الجی با افزودن قابلیت شناسایی جریان خون، این مسیر را به شکلی پیشرفتهتر و جسورانهتر دنبال کرد.
صفحهنمایش دوم با جوهر الکترونیکی در YotaPhone
در میان دستگاههایی که با ایدههای متفاوت به بازار معرفی شدند، YotaPhone جایگاه ویژهای دارد. این گوشی هوشمند، ترکیبی از یک تلفن همراه مدرن و یک کتابخوان الکترونیکی بود. در قسمت پشتی دستگاه، صفحهنمایشی با فناوری E-Ink یا جوهر الکترونیکی قرار داشت که مشابه آنچه در دستگاههایی مانند Kindle دیده میشود، امکان مطالعه راحتتر متون را فراهم میکرد و در عین حال، مصرف انرژی بسیار پایینی داشت.

کاربرد این نمایشگر دوم تنها به مطالعه کتاب محدود نمیشد. کاربران میتوانستند اعلانها را بدون روشن کردن نمایشگر اصلی مشاهده کنند یا برای افزایش عمر باتری، از همین صفحه بهعنوان رابط اصلی استفاده نمایند. ایدهای خلاقانه که بهویژه برای افرادی که زمان زیادی را صرف مطالعه یا استفاده سبک از گوشی میکنند، بسیار مفید به نظر میرسید.
با این حال، در عمل عملکرد این نمایشگر دوم با چالشهایی همراه بود. سرعت پایین، رابط کاربری نهچندان روان و پشتیبانی محدود برنامهها از آن، باعث شد که تجربه کاربری آنطور که انتظار میرفت موفق نباشد. پس از عرضه نسخه سوم YotaPhone، فعالیت شرکت متوقف شد و این پروژه به فراموشی سپرده شد.
با این وجود، مفهوم نمایشگر دوم با مصرف پایین هنوز هم در میان برخی سازندگان ادامه دارد. گوشیهایی مانند Hisense A5 با همین رویکرد تولید شدهاند و ایده استفاده از نمایشگر E-Ink بر روی پنل خارجی گوشیهای تاشو، بهویژه مدلهایی همچون Razr، در سالهای آینده همچنان ظرفیت بازگشت و موفقیت را دارد. اگر طراحی بهینه و پشتیبانی نرمافزاری مناسبی برای این فناوری فراهم شود، میتوان انتظار داشت که این قابلیت یکبار دیگر با شکلی کاربردی و کارآمدتر به بازار بازگردد.
دکمه کنسیرژ در گوشیهای لوکس Vertu
برند بریتانیایی Vertu که در ساخت تلفنهای همراه لوکس و خاص شهرت داشت، همواره تمرکز خود را نه بر ارائه قابلیتهای فناورانه پیشرفته، بلکه بر تجمل، اصالت و نمایش ثروت معطوف کرده بود. گوشیهای این شرکت معمولاً با قیمتی چندین هزار دلاری روانه بازار میشدند و در طراحی آنها از متریال گرانقیمتی همچون شیشه یاقوت کبود، طلای ۲۴ عیار، چرمهای ایتالیایی و سنگهای قیمتی استفاده میشد. با این حال، شاید عجیبترین ویژگی این گوشیها دکمه اختصاصی کنسیرژ بود که بیش از هر قابلیت دیگری نماد سبک زندگی اشرافی به شمار میرفت.

کارکرد این دکمه بسیار خاص بود. با فشردن آن، ارتباط مستقیم با یک دستیار شخصی حقیقی در هر ساعت از شبانهروز برقرار میشد. این فرد میتوانست در سریعترین زمان ممکن بلیت پرواز رزرو کند، بلیت کنسرت موردنظر را تهیه نماید یا حتی برای صاحب گوشی در نقطهای دورافتاده از جهان، وعدهای از غذاهای گرانقیمت مانند خاویار سفارش دهد. در واقع، این قابلیت برای عموم مردم نهتنها ضروری نبود، بلکه غیرقابل توجیه به نظر میرسید. اما برای کسانی که در دنیای سرمایهداران و میلیاردرها زندگی میکردند، چنین امکانی میتوانست بخشی از استانداردهای روزمره تلقی شود.
در دنیای امروز که دستیارهای دیجیتال مبتنی بر هوش مصنوعی نظیر ChatGPT و Google Gemini با سرعت چشمگیری در حال توسعهاند، تصور جایگزینی خدمات مشابه با نمونههای مجازی و کاملاً دیجیتالی چندان دور از ذهن نیست. این دستیارها میتوانند در آیندهای نزدیک نقش کنسیرژهای شخصی را با دقت، سرعت و گستره عملکرد بسیار بیشتری ایفا کنند. با این حال، دکمه یاقوتی Vertu همچنان بهعنوان نمادی خیرهکننده از افراط و شکوه بیپایان در تاریخ تلفنهای همراه باقی مانده است.
پروژکتور داخلی در گوشی Samsung Galaxy Beam
در سال ۲۰۱۲، شرکت سامسونگ با معرفی گوشی Galaxy Beam نشان داد که جسارت در نوآوری، همواره بخشی از ماهیت برندهای پیشرو است. این تلفن هوشمند به یک پروژکتور داخلی مجهز شده بود که میتوانست تصویری به بزرگی ۵۰ اینچ را بر روی دیوار، سقف یا هر سطح صافی نمایش دهد. این ویژگی امکان استفاده از گوشی برای تماشای فیلم، ارائههای کاری یا اشتراکگذاری عکس و ویدئو را در محیطهای مختلف فراهم میکرد، آن هم بدون نیاز به هیچگونه تجهیزات جانبی.

ایدهای خلاقانه که در نوع خود کمنظیر بود، اما در عمل با چالشهایی جدی مواجه شد. عمر باتری بهواسطه مصرف بالای پروژکتور بهطرز چشمگیری کاهش مییافت و در فضاهایی با نور زیاد، کیفیت تصویر افت محسوس داشت. از همین رو، این گوشی نتوانست جایگاه پایداری در بازار کسب کند و سامسونگ نیز پس از مدتی این مسیر را ادامه نداد.
با این وجود، مفهوم گوشیهای مجهز به پروژکتور بعدها در محصولات دیگری همچون مدل مقاوم Unihertz Tank 2 و نسلهای پس از آن زنده نگه داشته شد. این دستگاهها با تمرکز بر کاربران حرفهای و شرایط خاص طراحی شدند و نسخههای بهروزتری از پروژکتور را ارائه دادند. شاید اکنون زمان آن فرا رسیده باشد که دستگاهی سبکوزن، جمعوجور و با محوریت سرگرمی طراحی شود که بتواند با تلفیق فناوری روز و نیاز واقعی کاربران، این ایده را بهصورت کامل و موفق اجرایی کند.
نمایشگر چرخان در گوشی LG Wing 5G
شرکت الجی پیش از آنکه برای همیشه از بازار تلفنهای هوشمند خداحافظی کند، یکی از جسورانهترین و متفاوتترین طراحیهای خود را با نام LG Wing معرفی کرد. این گوشی مجهز به دو نمایشگر بود که صفحهنمایش اصلی آن بهصورت افقی میچرخید و صفحهای کوچکتر را در زیر خود آشکار میساخت. نتیجه این طراحی منحصربهفرد، دستگاهی با فرم «T» مانند بود که از بسیاری جهات با استانداردهای رایج فاصله داشت.

هدف از این طراحی، ایجاد قابلیت استفاده همزمان از دو برنامه بهشکلی روان و مستقل بود. به عنوان مثال، کاربر میتوانست در یک نمایشگر نقشه مسیر را دنبال کند و در نمایشگر دیگر پیامهای دریافتی را بررسی نماید. در عمل نیز این ساختار در برخی موارد کارآمد ظاهر شد. اما عدم پشتیبانی گسترده نرمافزاری، عدم سازگاری کامل با اکثر اپلیکیشنها و همچنین ابعاد بزرگ و غیرمتعارف دستگاه، استفاده روزمره از آن را برای بسیاری از کاربران دشوار میکرد.
با وجود محدودیتها، LG Wing تلاشی شایسته احترام برای ایجاد تحول در طراحی گوشیهای هوشمند محسوب میشود. اکنون که گوشیهای تاشو و انعطافپذیر در حال تبدیل شدن به جریان اصلی بازار هستند، شاید بتوان گفت که الجی تنها چند سال زودتر از زمان مناسب، محصولی آیندهنگر را عرضه کرده بود. ایده نمایشگر دوگانه با فرم چرخشی، اگر با تکنولوژیهای مدرن امروز بازآفرینی شود، همچنان پتانسیل جذب مخاطب دارد.
نمایشگر هولوگرافیک در Red Hydrogen One
شرکت RED که بهعنوان سازنده یکی از حرفهایترین و معتبرترین دوربینهای سینمایی در جهان شناخته میشود، در سال ۲۰۱۸ تصمیم گرفت وارد دنیای تلفنهای هوشمند شود. نتیجه این تصمیم، تولید گوشی Hydrogen One بود؛ محصولی که وعده یک نمایشگر هولوگرافیک با فناوری موسوم به 4V را میداد. این فناوری قرار بود تصاویر سهبعدی را بدون نیاز به عینک برای کاربر نمایش دهد و تجربهای کاملاً متفاوت و نوآورانه را رقم بزند.

اما آنچه در عمل ارائه شد، فاصله زیادی با وعدههای دادهشده داشت. نمایشگر هولوگرافیک دستگاه نهتنها کیفیت مطلوبی نداشت، بلکه افکت سهبعدی آن بیشتر باعث سردرگمی و خستگی چشم میشد تا ایجاد هیجان. وضوح پایین، نویز بصری و عملکرد ناپایدار این ویژگی باعث شد بسیاری از کاربران آن را صرفاً یک ترفند تبلیغاتی و نه یک فناوری واقعی تلقی کنند.
افزون بر این، طراحی زمخت و صنعتی دستگاه و قیمت بسیار بالای آن که از مرز هزار دلار نیز فراتر میرفت، عاملی دیگر برای عدم استقبال بازار بود. پروژه Hydrogen One نمونهای بارز از ورود یک برند متخصص به حوزهای خارج از تخصص خود بود که با وعدههایی بزرگ اما نتایجی ضعیف، بهشدت مورد انتقاد قرار گرفت. تجربهای که نشان داد حتی معتبرترین برندها نیز بدون شناخت کافی از بازار هدف، ممکن است در تحقق نوآوری ناکام بمانند.
نمایشگر سهبعدی بدون نیاز به عینک در گوشیهای HTC Evo 3D و LG Optimus 3D
در نخستین سالهای دهه ۲۰۱۰، فناوری سهبعدی به یکی از جریانهای داغ دنیای فناوری تبدیل شده بود. موجی جهانی که از سینماها آغاز شد و به تلویزیونها، لپتاپها و حتی گوشیهای هوشمند نیز راه یافت. شرکتهای مطرحی همچون HTC و LG نیز با بهرهگیری از این موج تلاش کردند جایگاهی در بازار نوظهور سهبعدی بهدست آورند. نتیجه این تلاشها، تولید گوشیهایی بود که نهتنها توانایی ثبت تصاویر و ویدیوهای سهبعدی را داشتند بلکه قادر بودند بدون نیاز به عینک مخصوص، محتوای سهبعدی را نیز نمایش دهند.

اگرچه از منظر فنی این فناوری نوآوری محسوب میشد، اما تجربه واقعی کاربران با آن چندان رضایتبخش نبود. زاویه دید محدود، افت محسوس کیفیت تصویر و کاهش وضوح نمایشگر هنگام فعال بودن حالت سهبعدی از جمله مشکلات اصلی این فناوری به شمار میرفت. از سوی دیگر، نبود محتوای متناسب و کافی برای بهرهبرداری از قابلیت سهبعدی باعث شد این ویژگی عملاً بلااستفاده باقی بماند.
در نتیجه، آنچه در ابتدا یک نوآوری هیجانانگیز و آیندهنگرانه تلقی میشد، بهسرعت به یک قابلیت نمایشی و کمکاربرد تبدیل شد و به سرنوشتی مشابه با تلویزیونهای سهبعدی دچار گشت. فناوریای که خیلی زود آمد و خیلی زود هم از حافظه بازار و کاربران محو شد.
Galaxy S4 Zoom سامسونگ؛ تلاقی تلفن هوشمند و دوربین دیجیتال
شرکت سامسونگ که همواره بهدنبال تجربههای نو در طراحی گوشیهای هوشمند بوده، در سالهای گذشته محصولی متفاوت با نام گلکسی S4 Zoom را روانه بازار کرد. این دستگاه تلاشی بود برای ترکیب قابلیتهای یک دوربین کامپکت با امکانات ارتباطی یک تلفن همراه پیشرفته. بارزترین ویژگی آن، بهرهمندی از لنز اپتیکال با بزرگنمایی ۱۰ برابری واقعی بود که در زمان خود، ویژگی کمسابقهای به شمار میرفت.

با وجود توانمندی بالای این دستگاه در ثبت تصاویر از فواصل دور، طراحی آن با انتقادهایی مواجه شد. بیرونزدگی قابل توجه لنز از بدنه باعث شده بود گوشی ظاهری غیرمعمول پیدا کند و حمل آن در مقایسه با دیگر تلفنهای همراه چندان راحت نباشد. در واقع بسیاری معتقد بودند که این محصول بیش از آنکه یک تلفن همراه با دوربین باشد، یک دوربین با قابلیت تماس تلفنی است.
سامسونگ پس از آن تلاش کرد تا این ایده را در قالب Galaxy K Zoom به شکلی متعادلتر و کارآمدتر ادامه دهد، اما استقبال محدود بازار موجب شد این مسیر به سرانجام نرسد. با این حال، دستاوردهای فنی این پروژه راه را برای توسعه فناوری زوم اپتیکال در گوشیهای نسل بعد هموار ساخت. اکنون در گوشیهایی مانند Galaxy S25 Ultra، لنزهای پریسکوپی امکان زوم اپتیکال ۱۰ برابری را بدون افزایش ضخامت و حجم دستگاه فراهم کردهاند. ایدهای که زمانی عجیب به نظر میرسید، امروز با بلوغ فنی و طراحی هوشمندانه به شکلی کاملاً کاربردی بازآفرینی شده است.
حسگر سنجش میزان تشعشع در گوشی Softbank PANTONE 107SH
در میان خیل ویژگیهای غیرمعمولی که در طول سالها در گوشیهای هوشمند ظاهر شدهاند، حسگر سنجش تشعشع در گوشی PANTONE 107SH یکی از عجیبترین و در عین حال منحصربهفردترین موارد محسوب میشود. این دستگاه که بهطور انحصاری برای بازار ژاپن تولید شده بود، به فناوریای مجهز بود که امکان اندازهگیری میزان تشعشعات رادیواکتیو محیط را در اختیار کاربر قرار میداد.

زمینه طراحی و عرضه چنین ویژگیای را میتوان در نگرانیهای اجتماعی پس از حادثه هستهای فوکوشیما در سال ۲۰۱۱ جستوجو کرد؛ واقعهای که افکار عمومی ژاپن را نسبت به امنیت محیطزیست و میزان تشعشعهای اطراف بهشدت حساس ساخت. هرچند این قابلیت ممکن بود در شرایط خاصی مفید واقع شود، اما برای عموم کاربران بیشتر جنبه روانی و تبلیغاتی داشت تا کاربرد عملی و روزمره.
در دنیای امروز که حسگرهای مرتبط با سلامت و شرایط محیطی در حال فراگیر شدن هستند، بازگشت ویژگیهایی مشابه، اما با تمرکز بر نیازهای امروزی همچون سنجش کیفیت هوا، رطوبت، دما یا حتی شاخص فرابنفش، دور از ذهن نیست. با این حال، احتمال تکرار استفاده از سنجشگرهای تشعشع رادیواکتیو در گوشیهای عمومی بسیار اندک است، مگر در مواردی با کاربردهای تخصصی یا شرایط محیطی خاص.
رابط کاربری شبهسهبعدی در Amazon Fire Phone
گوشی هوشمند Fire Phone از شرکت آمازون، یکی از آن پروژههای جاهطلبانهای بود که با وجود سرمایهگذاری چشمگیر، در نهایت با شکستی سنگین مواجه شد. این دستگاه در سال ۲۰۱۴ به بازار معرفی شد و نخستین و در عین حال آخرین تلاش آمازون برای ورود به دنیای رقابتی تلفنهای هوشمند محسوب میشود. یکی از ویژگیهای شاخص و عجیب این گوشی، قابلیتی با عنوان «دید پویا» یا Dynamic Perspective بود؛ فناوریای که سعی داشت تجربهای سهبعدی و پویا را بدون نیاز به عینک، برای کاربر خلق کند.

برای اجرای این قابلیت، آمازون از چهار دوربین مادون قرمز در قسمت جلویی گوشی استفاده کرده بود که با دنبال کردن حرکات سر و چشم کاربر، زاویه نمایش عناصر گرافیکی روی صفحه را تغییر میدادند. این فناوری در ظاهر نوآورانه و شگفتانگیز به نظر میرسید و میتوانست آیندهای متفاوت در طراحی رابطهای کاربری را نوید دهد. اما در عمل، تجربهای گیجکننده و نهچندان کاربردی را به همراه داشت. کاربران بسیاری از عدم تطابق آن با استفاده روزمره گلایه داشتند و توسعهدهندگان نیز به دلیل پیچیدگی کار با آن، از پشتیبانی از این فناوری صرفنظر کردند. همین عوامل، بهویژه در ترکیب با قیمت نهچندان رقابتی دستگاه، موجب شدند تا Fire Phone به سرعت از بازار کنار گذاشته شود.
با وجود این شکست، میتوان این تلاش را بهعنوان نخستین گام در مسیر توسعه رابطهای کاربری مبتنی بر رهگیری حرکت در نظر گرفت؛ مسیری که امروزه در فناوریهای واقعیت افزوده (AR) و واقعیت مجازی (VR) با جدیت دنبال میشود. اگرچه Fire Phone در زمان خود به موفقیت نرسید، اما ایدهی پشت آن ممکن است با پختگی بیشتر و هماهنگی با فناوریهای نوظهور، در آینده بازگشتی قدرتمند داشته باشد.
آیا هیچیک از این نوآوریهای عجیب میتوانند دوباره به جریان اصلی بازگردند؟
بخش قابلتوجهی از فناوریهایی که روزی در قالب ویژگیهایی نامتعارف در گوشیهای هوشمند ارائه شدند، در زمان عرضه خود یا بیش از حد پیشرو بودند یا از نظر فنی، هنوز برای بهرهبرداری مؤثر آماده نشده بودند. با این حال، تاریخ فناوری نشان داده است که بسیاری از ایدههای شکستخورده، در صورت بازنگری و تکامل، میتوانند در آینده به ویژگیهای اصلی و محبوب تبدیل شوند.
نمونهای بارز از این روند را میتوان در گوشیهای تاشو مشاهده کرد. این دسته از دستگاهها زمانی بهعنوان محصولاتی نمایشی و پرریسک شناخته میشدند که تصور میشد بهسرعت فراموش شوند. اما اکنون، با عرضه مدلهایی همچون سامسونگ گلکسی زد فولد ۶، وانپلاس اوپن و Pixel 9 Pro Fold، شاهد شکلگیری یک جریان جدید در بازار هستیم. این گوشیها با بهرهگیری از فناوریهای پیشرفتهتر، ساختار مقاومتر و کارایی چندوظیفهای، توانستهاند جایگاه خود را تثبیت کنند و نشان دهند که چهگونه یک ایدهی ظاهراً عجیب میتواند در آینده به نیازی واقعی پاسخ دهد.

در عرصه تصویربرداری نیز تحولاتی چشمگیر در حال وقوع است. نوآوریهایی که روزی غیرعملی یا عجیب تلقی میشدند، اکنون در قالب ویژگیهایی کارآمد بازگشتهاند. برای مثال، گوشیهایی مانند شیائومی 15 اولترا، Oppo Find X8 Ultra و Vivo X200 Ultra با تجهیز به سنسورهایی در ابعاد نزدیک به یک اینچ، دیافراگمهای متغیر، و لنزهای پریسکوپی پیچیده، سطحی از کیفیت را ارائه میدهند که پیشتر تنها در دوربینهای حرفهای DSLR مشاهده میشد.
گوشی شیائومی 15 اولترا حتی یک کیت جانبی عکاسی ارائه میدهد که شامل یک دکمه شاتر جداشونده و دسته نگهدارنده مخصوص است. این کیت تجربه عکاسی را تا حد زیادی به دوربینهای کامپکت نزدیک میکند و کنترل بیشتری را در اختیار کاربر قرار میدهد.
در همین راستا، شرکت Vivo با مدل X200 Ultra گامی جسورانهتر برداشته و امکان نصب لنز زوم خارجی را با همکاری برند معتبر Zeiss فراهم کرده است. این لنز تخصصی از طریق یک مبدل سفارشی بر روی لنز ۲۰۰ مگاپیکسلی پریسکوپی گوشی نصب میشود و با استفاده از ساختاری متشکل از ۱۳ عنصر اپتیکی، توانایی بزرگنمایی اپتیکال را به طرز محسوسی افزایش میدهد.