گفتگوی با مشاوره یک کمپین متفاوت که این روزها توجه زیادی را جلب کرده
ماجرا از تاکسیهای زرد سطح شهر تهران شروع شد، نوشتهای کوتاه "اونم هست." با کمی دقت متوجه میشدی که پشت لباس موتور سوارهای مختلف هم این عبارت نوشته شده است. این روزها که بیلبوردهای شهری هم میزبان این عبارت تبلیغی شده مشخص شد "اونم هست." پرژه تبلیغاتی است که دوره تیزینگ متفاوت خود را شروع کرده است. بعد از بررسی و جستجو موفق شدیم با امیرحسین پندار مشاور این پرژه تبلیغاتی گفتگوی انجام بدیم.
شما مشاور پرژه"اونم هست." هستید ماجرا از چه قراری است؟
اونم هست یه دیدگاه به جهان و هرچه در او هست. جهان بینی نیست، همچین ادعایی نداره، یک جور دیگه نگریستن و دیدن است. دیگران و اشیا را جور دیگری از منظر دیگری و با نیت دیگری میبینیم.
در این پرژه مخاطب "اون" کیه؟
اون همه است منم، شمایی، راننده تاکسیای که شما رو آورده، همسرتون، بقال محل، عابری که از روبروتون میاد، بچههای زلزله زده سرپل ذهاب، بچه های تحت فشار کنکور، دانشجوها، معتادا، استادای دانشگاه، همه.
خب من هنوز متوجه نشدم اونم هست معنیایش چیه؟
اگر به تصمیمهای همین امروز صبح تا الانتون فکر کنید، متوجه میشید که اون نبوده، یا بود و نبودش یکی بوده. امروز چکار کردی که اون خوشحال بشه؟ تو کدوم تصمیم شما، دیگران اهمیت داشتن؟ منظورم کسانی مثل رییس و مدیر نیست. تو هر تصمیم قطعا محکومید عدهای رو در نظر بگیرید. اونها به کنار، اتفاقا راجع به دیگرانی حرف میزنم که "میتونید" اونها رو در نظر "نگیرید". بازخواست و پیگرد نخواهید شد اگر به اون ها فکر نکنید اون ها مهماند در این دیدگاه. اهمیت دادن به اونا و تقسیم شادی و فرصت با اون آدم هاست که باعث تغییر میشود.
بزارید یک حدس بزنم، این کمپین مربوط به یک خیریه است؟
نه، اصلا و ابدا. به اون معنی رایج خیریه که یک سازمانی باشد که کمک هایی از یک عده دریافت کند و به یک عده دیگر بدهد نیست. من و شما باید خودمون تصمیم بگیریم که بقیه رو در نظر بگیریم. و بهشون فرصت بدیم.
یعنی شما دارید یه خیریه فردی را تبلیغ می کنید؟ اینکه هر کس خودش برود به فقرا و نیازمندا کمک کند؟
چرا در نظر شما فقط کسی که پول کم داره نیازمنده؟ ایا کسی که پول کافی داره، مثلا به توجه یا محبت یا احترام نیاز نداره؟ یا حتی همون ادم کم پول، فقط به پول احتیاج داره؟ هیچ نیاز دیگه ای نداره که من فرضا اگر پول اضافه نداشته باشم که بهش بدم، بتونم جور دیگهای بهش کمک کنم؟ خیلی راه های دیگه هست برای بهتر کردن زندگی خودمون و دیگران. برای خوشحال کردن خودمون و دیگران.
مثلا چی؟
مثلا برای شب یلدا، ما کلی رسم و رسوم داریم. هم خوب و هم بد. ولی یه عده ای هستن که تقریبا هیچ کاری نمیتونن بکنن. هیچ کدوم از این رسم ها رو نمیتونن به جا بیارن. هیچ حس خوبی نمیتونن بگیرن از این شب. به خاطر بی پولی یا تنهایی یا دوری یا شیفت کاری یا هزار دلیل دیگه. ما پیشنهاد دادیم که اونایی که آش میپزن، یه کاسه هم بدن به این آدم ها. به اون ها. چون اونم هست. منتها خب منطقی نیست که یک نفر یه کاسه آش بگیره دستش بره دور شهر تا اون رو پیدا کنه. یک عده دیگه ای اومدن گفتن ما ماشین داریم موتور داریم وقت داریم ولی آش نداریم. بدید ما ببریم برسونیم دست اون ها. دو سه تا شرکت و شخص هم اومدن گفتن اقا ما پول یه دیگ دو دیگ آش رو میدیم، برید برسونید به اون ها. یکی اومد گفت من یه تن انار میدم...
خب چرا آش؟ چرا شب یلدا؟
خب شما بگو چی و کی؟ هر چی شما بگی. واقعا میگم ها. اونم هست یه مفهوم متکی به من نیست. هر کسی میتونه تصمیم بگیره اون کیه و چی خوشحالش میکنه. اونم هست یه مفهوم مردمی و از مردم برای مردم.
مردم چطوری میتونن بفهمن که شما دارید چکار میکنید یا مثلا برنامه بعدیتون چیه؟
تکرار میکنم، ما کاری نمیکنیم. خطی بین ما و مردم وجود نداره. هر کسی هر کاری در این راستا میکنه، هر جا که دوست داره منتشر میکنه و یه هشتگ میزنه اونم هست. بقیه هم با جستجوی اون هشتگ میتونن اگر دوست داشته باشن تو اون کار مشارکت کنن. ما هم یه صفحه داریم تو اینستاگرام فقط. با همین اسم. که کارهای بقیه رو منتشر می کنیم و کمک می کنیم دیده بشن.
ماجرای این بیلبوردها چیه پس؟
سوال خوبیه. یه شرکت تجاری میخواست برای یه محصول جدیدش تبلیغ کنه. یه بودجه ای هم در نظر گرفته بود طبیعتا. ما تونستیم راضیش کنیم به اونم هست بپیونده. بخش کوچیکی از بودجه رو به صورت رایج هزینه کنه، و بخش دیگه ای رو خرج اون کنه. یه سری پیشنهاد بهشون دادیم، که در نهایت تصمیم گرفتن یه تعداد سایبان شیشه عقب برای تاکسی ها و یه تعداد بادگیر برای پیک موتوری ها تهیه کنن. اینجوری هم شعارشون دیده می شد و هم یه منفعتی به مردم می رسید. شما نمیتونید تصور کنید همین کار ساده چه موجی راه انداخت. چقدر دریافت کننده های این هدیه ها خوشحال شدن. چقدر به کارشون اومد. و خب البته هدف اصلی هم برآورده شد. حتی بهتر از حالت رایج. فکر کنید هزاران موتور سوار در سطح شهر با نشان اونم هست. هزاران تاکسی ..
میشه بیشتر از این شرکت و محصولش بگید؟
الان نه. فعلا دوست دارن گمنام باقی بمونن تا موقع مناسب برسه برای رونمایی.
واضح تر بپرسم، این #اونم هست مال اون شرکته پس؟
نه. اصلا. مال من هم نیست حتی. یه تفکره. یه دیدگاهه. اون شرکت راضی شده و قبول کرده که اینجوری به دنیای اطرافش نگاه کنه. استراتژی تبلیغاتش روی محصول جدیدش رو با این نگاه تنظیم کرده.
خب این به ضررش نیست؟
چرا ضرر؟ نه تنها ضرر نکرده بلکه حتما براش سود و صرفه اقتصادی هم داشته. خیلی ساده شما تصور کنید یک مبلغی که هزینه کرده رو تبدیل میکرد به بیلبورد یا تیزر تلویزیونی یا هر چی. شما خودت چند تا از تبلیغ های این جوری متعلق به سه ماه پیش رو یادت مونده؟ ولی این هدایا و بعدیها چیزایی که حالا حالا ها با مردم باقی میمونن، چون استفاده دارند.